زندگی و کردارهای سیاسی در هر جامعهای در چارچوب گفتمان سیاسی مسلط تعیین میشود و شکل خاصّی از زندگی و کردارهای سیاسی را ممکن میسازد. در نتیجه هویّت و خود فهمیهای فردی را به شیوهی ویژهای تعریف میکند و برخی از امکانات زندگی سیاسی را متحقّق، و برخی دیگر را حذف مینماید. در این مقاله برای تحلیل ظرف مکانیِ مدیریّت فضای ملّی در عصر پهلوی دوّم، مجموعهای از شاخصهها و عناصر از قبیل مناسبات سرمایهداری، تمرکزگرایی، مهاجرت روستاییان، رشد جمعیّت، انقلاب سفید و اصلاحات ارضی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج این پژوهش حاکی از تسلّط گفتمان مدرنیسمِ غربی در این دوره است که با تمرکزگرایی، توسعه و نوسازی، صنعتی شدنِ شهرها و گذار از کشاورزی سنّتی به صنعتی و شیوهی تولید سرمایهداری شدّت مییابد. روستاییان، عشایر و عوامل قدرت سنّتی همچون سران قبایل و زمینداران بزرگ با انجام اصلاحات ارضی تضعیف شده و در حاشیه قرار می گیرند. بیشتر سرمایهگذاریها مربوط به شهرها بوده و یا اثرات خود را بیش از همه بر شهرها برجای گذارد به گونهای که میتوان گفت که بهطورکلّی «ظرف مکانی» مدرنیسم دورهی پهلوی دوّم «شهر» بوده است.